شروه خون -2

شروه خون خوب ما

یه شعرنوبخون برام

از ایده های تازه تر

اندیشه های نو به نو

هوا شدی نفس بکش

اما دیگه قفس نشو

نفس بده هوا بشم

دوباره باز شفا بشو

شروه خون خوب ما

به آسمون نشان بده

چه زود بی نشان شدیم

زمین گهواره ات بیا

ببین که این به آن شدیم

هوای صاف عاطفه

بیا یه پل بزن به دل

که شب زده چشام

هوای شعر وشاعری

چشای من چشای من

ببین که من تنها شدم

تو مشت مردمهای گنگ

فریاد را صدا شدم

شروه خون شهرما بسه دیگه دلم گرفت

سحرشده

بسه دیگه سحرشده..